بدون عنوان
این عکس مال قبل عید است داره با تعجب برنامه کودک می بینه.... امروز قبل اینکه بیام سرکار وقتی منو با مانتو و شلوار دید گریه کرد منم بغلش کردم و گفتم بیا بریم بازی ...بردمش تو گهوارش نشوندم و تکونش دادم شروع به خندید ن کرد پتو رو انداختم سرش که مثلا با هم داریم بازی می کنیم وقتی کاملا زیر پتو رفت سریع از اتاق اومدم بیرون....ولی از صبح دلم همش پیششه ....با خودم می گم :عزیزم وقتی پتو رو از رو صورتش می اندازه می بینه من نیستم و بجاش مامان بزرگ شیرازی جلوشه....از اینکه اغفالش کردم ناراحتم اما چیکار کنم داشت گریه می کرد ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
14:03